مدرسه علميه فاطميه تهران

Banner

حسن ظن در فرمايش حضرت امير

ارسال شده در 2 خرداد 1394 توسط طلبه ی فاطمی در اخلاق

حدیثی تکان دهنده

اهمیت حفظ آبروی برادر مؤمن

امام صادق (عليه السلام) فرمودند:

” کَذِّبْ سَمعَکَ و بَصَرَکَ عَن أخیک. فَإنْ شَهِدَ عِندَکَ خَمسونَ قَسامَةً:
“أنّه قال” و قالَ: “لَم أقُلْ"، فَصَدِّقْهُ و کَذِّبْهُم

☝اگر از برادرت چیز بدی دیدی یا شنیدی چشم و گوش خود را تکذیب کن،
اگر پنجاه نفر به تو گفتند:
او چنین گفت
و خودش گفت: من چنین نگفتم، حرفش را قبول کن و حرف آن ها را نپذیر.

وسائل الشیعة، ج٨، ص٦٠٩
اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل فرجهم..

نظر دهید »

هم دل، هم عمل

ارسال شده در 2 خرداد 1394 توسط طلبه ی فاطمی در اخلاق

برخي بر اين باورند كه پاك بودن دل در رسيدن به سعادت كافي است

اما قران ان را شرط لازم و نه كافي دانسته است:
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻠﻖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﻓﻘﻂ ﺩﻝ ﭘﺎﮎ برايش ﮐﺎﻓﯽ ﺑﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﺁﻣﻨﻮﺍ ‏»
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﮔﻔﺘﻪ :
‏« ﺁﻣَُﻨﻮﺍ ﻭَ ﻋَﻤِﻠُﻮﺍ ﺍﻟﺼَّﺎﻟِﺤﺎﺕ »
ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻢ ﺩﻟﺖ ﭘﺎﮎ ﺑﺎﺷﺪ
ﻫﻢ ﮐﺎﺭﺕ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﮔﺮ ﺗﺨﻤﻪ ﮐﺪﻭ ﺭﺍ ﺑﺸﮑﻨﯽ ﻭ ﻣﻐﺰﺵ ﺭﺍ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ .
ﭘﻮﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﮑﺎﺭﯼ ﺳﺒﺰ ﻧﻤﯽﺷﻮﺩ . ﻣﻐﺰ ﻭ ﭘﻮﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﻢ ﺩﻝ،ﻫﻢ ﻋﻤﻞ !!
ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺠﺘﻬﺪﯼ

نظر دهید »

اعتراف دشمن به قدرت ايران

ارسال شده در 2 خرداد 1394 توسط طلبه ی فاطمی در سیاسی

اعتراف دشمن به قدرت ایران مشرق/ کالین پاول وزیر خارجه اسبق آمریکا در گفتگو با فاکس نیوز: نباید به قول سلمان و پسرش درباره فتح 7روزه صنعا اعتماد میکردیم/ وزیر دفاع آنها حتی نمیداند که واژه جنگ چیست/ من به دوستان سعودی توصیه می کنم که دست از مشاجره با ایران بردارند/ ایران می تواند عربستان را ظرف چندین ساعت به دوران پیش از عصر صنعتی بازگرداند و سعودی ها حتی یک خط تلفنی پیدا نخواهند کرد که ما با ما تماس بگیرند

نظر دهید »

گرچه ايرانيم اما نگران يمنم

ارسال شده در 29 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

گرچه ایرانیم اما نگران یمنم
عرصه ی وسعت شیعه ست حدود وطنم
لرزه افتاده به اندام یمن با هر بمب
وای بر من اگرم هیچ نلرزد بدنم
در حمایت ز نوامیس تشیع امروز
مالکم، یاسرم، “عمارم"، اویس قرنم
دست و پا قطع شد از کودک و مرد و زن و من
خجل از این که نیفتاده خراشی به تنم
در غم اهل عراق و یمن و شیعه ی شام
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
گر چه دستم نرسد بر گلوی آل سعود
لااقل تیغ کشم بر سرشان با سخنم
خوف و ترسی به دلم راه ندارد از مرگ
زیر سر داشته ام در همه عمرم کفنم
کاش باشم من و آن روز که او می آید
در رکابش سر کفار به شمشیر زنم

نظر دهید »

به انتظار مولايمان تمام قد ايستاده ايم

ارسال شده در 29 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

سلام برمولای عزیز و مهربانم

آقا جان مدتهاست در گوشه گوشه ی قلبم احساس می کنم که در سردی زمستان غیبت ،گرمای محبتت در وجودم به گل نشسته است

آقا جان … این روزها بیشتر از هر زمان دیگری احساس دلتنگی میکنم و هر صبح با دعای پدرانه تان زائر کویتان می شوم و در کنار سجاده ی یاس ها برای رسیدنتان لحظه شماری می کنم اما…

اما خوب می دانم که بار سنگیني هستم که شیشه قلبتان را شکسته است اما ای آقای من…. تنها شما را در انتهای جاده امید می بینم من نهالی نوپا هستم که اشک های شب های فاطمیه بپایم کرد…

آری من آن نهالم که با دل خویش عهد کرده ام که با نور وجودتان قد بکشم و ایمانم را تنومند سازم و ریشه حب شما را در خاک وجودم استوار سازم و قدبكشم و بزرگ شوم، آنقدر بزرگ که در کنار خیمه سبز محبتتان،از هیزم وجودم آتش عشق مولایم علی(عليه السلام) را برای لشکریانت بر افروزم . و تنها امیدم آن است ؛آن روز که بیایید گل برگ های محبتم را فرش زیر پاهایتان گردانم و پیش چشمانتان روی زمین آرام گیرم و چشمه ی سرخ حب آقایم حسین (علیه السلام)را پیش پایتان جاری سازم و با یاد غربت آقایم حسن (علیه السلام) چشمانم را فرو بندم و چه خوب می شود که اگر آنگاه سرم را به دامنتان بگیرید و دستان گرمتان را تسلا بخش گونه های سردم سازید . آری و اینک با عزمی راسخ تر فریاد میزنم :

دوستتان دارم مهربانم…به انتظارتان تمام قامت ایستاده ام و ثانیه ها را می شمارم .اللهم عجل لولیک المظلوم الغریب الطرید الفرج

نظر دهید »

ياد شهدا

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

ﻣﺴﺌﻮﻝ ﮐﺎﺭﻭﺍﻥ ﺷﻬﺪﺍ ﻣﻴﮕﻔﺖ : ﭘﻴﮑﺮ ﺷﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﺸﻴﻊ ﻣﻲ ﺑﺮﺩﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺧﺮﻡﺁﺑﺎﺩ ﺩﻳﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﻳﮑﻲ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺮﻳﻠﻲ ﻫﺎ ﺷﻠﻮﻍ ﺷﺪﻩ ، ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﺩﻳﺪﻡ ﻳﻪ ﺩﺧﺘﺮﺷﻬﻴﺪ ﺟﻠﻮ ﺗﺮﻳﻠﻲ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﻴﺪﻩ ،
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﻲ ﺷﺪﻩ؟
ﮔﻔﺘﻦ : ﻫﻴﭽﻲ ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﻢﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺭﻭ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺑﻮﺗﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﮔﻔﺘﻪ ﺗﺎ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﻧﺒﻴﻨﻢ ﻧﻤﻴﺰﺍﺭﻡ ﺭﺩ ﺷﻴﺪ .
ﺑﻬﺶﮔﻔﺘﻢ : ﺻﺒﺮﮐﻦ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻴﺮﺳﻦ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﻌﺮﺍﺝ ﺷﻬﺪﺍ ﺑﺮﺷﻮﻥ ﻣﻴﮕﺮﺩﻭﻧﻦ ، ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻣﻦ ﺣﺎﻟﻴﻢ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﻴﻮﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﺒﻴﻨﻢ .
ﮔﻔﺖ : ﺗﺎﺑﻮﺗﻮ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺯﻣﻴﻦ ﭘﺮﭼﻤﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻳﻪ ﮐﻔﻦ ﮐﻮﭼﻮﻟﻮ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩﻡ ، ﺳﻪ ﭼﺎﺭﺗﺎ ﺗﻴﮑﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﺩﺍﺩﻡ ﻫﻲ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻣﻴﻤﺎﻟﻴﺪ ﻫﻲ ﻣﻴﮕﻔﺖ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺎﺑﺎ …
ﻣﻴﮕﻔﺖ : ﺩﻳﺪﻡ ﺍﻳﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﺭﻩ ﺟﻮﻥ ﻣﻴﺪﻩ ،
ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﻳﮕﻪ ﺑﺴﻪ ﻋﺰﻳﺰﻡ ﺑﺬﺍﺭ ﺑﺮﯾﻢ …
ﮔﻔﺖ : ﺗﻮﺭﺍﺧﺪﺍ ﺑﺫﺍﺭ ﻳﻪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺑﮑﻨﻢ؟
ﮔﻔﺘﻢ ﺑﮕﻮ …
ﮔﻔﺖ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻣﻴﺨﻮﺍﻳﺪ ﺑﺒﺮﻳﺪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻴﺪﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﺪﻭﻣﻪ؟
ﻣﻴﮕﻔﺖ ﻫﻤﻪ ﻣﺎﺕ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﭼﻪ ﮐﻨﻪ ﺍﻳﻦﺩﺧﺘﺮ ، ﻣﻴﮕﻔﺖ ﮐﺎﺭﻱ ﮐﺮﺩ ﺯﻣﻴﻦ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﻮ ﺑﻪ ﻟﺮﺯﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ …
ﻣﻴﮕﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﺩﺳﺖﺑﺎﺑﺎﺷﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﺗﺎ ﮔﺮﻓﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭ ﺳﺮﺵ ﻭ ﮔﻔﺖ ، ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻳﻪ ﺭﻭﺯ ﺑﺎﺑﺎﻡﺩﺳﺖ ﺑﮑﺸﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﻡ …..

نظر دهید »

نماز بهترين وسيله ي تقرب به پروردگار

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در فرهنگی

امام موسي كاظم عليه السلام مي فرمايند:

 اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به، الصَلوةُ
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.

نظر دهید »

ياد شهدا

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

یکی از روزها زمانی كه آیت الله خامنه ای، رییس جمهور وقت، از ساختمان ریاست جمهوری خارج می شد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می شد.

صدا از طرف محافظ ها بود که دور کسی حلقه زده بودند و چیز هایی می گفتند. صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه ای! من باید شما را ببینم.» رییس جمهور از پاسداری که نزدیکش بود پرسید: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟»
پاسدار گفت: «نمی دانم حاج آقا! موندم چطور تا این جا تونسته بیاد جلو.» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید رییس جمهور خودش به سمت سر و صدا به راه افتاد، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایسید، من می رم ببینم چه خبره»
کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگشت و گفت: «حاج آقا! یه بچه اس. می گه از اردبیل کوبیده اومده این جا و با شما کار واجب داره. بچه ها می گن با التماس خودشو رسونده تا این جا. گفته فقط می خوام قیافه آقای خامنه ای رو ببینم، حالا می گه می خوام باهاش حرف هم بزنم»
رییس جمهور گفت: «بذار بیاد حرفش رو بزنه. وقت هست.»

پسرکی 12-13 ساله از میان حلقه محافظان بیرون آمد و همراه با سرتیم محافظان، خودش را به رییس جمهور رساند. صورت سرخ و سرما زده اش، خیس اشک بود. هنوز در میانه راه بود که رییس جمهور دست چپش را دراز کرد و با صدای بلند گفت: «سلام بابا جان! خوش آمدی» پسر با صدایی که از بغض و هیجان می لرزید، به لهجه ی غلیظ آذری گفت: «سلام آقا جان! حالتان خوب است؟» رییس جمهور دست سرد و خشکه زده ی پسرک را در دست گرفت و گفت: «سلام پسرم! حالت چطوره؟» پسر به جای جواب تنها سر تکان داد.
رییس جمهور از مکث طولانی پسرک فهمید زبانش قفل شده. سرتیم محافظان گفت: «اینم آقای خامنه ای! بگو دیگر حرفت را» ناگهان رییس جمهور با زبان آذری سلیسی گفت: «شما اسمت چیه پسرم؟»
پسر که با شنیدن گویش مادری اش انگار جان گرفته بود، با هیجان و به ترکی گفت: «آقاجان! من مرحمت هستم. از اردبیل تنها اومدم تهران که شما را ببینم.»

آقای خامنه ای دست مرحمت را رها کرد و دست رو ی شانه او گذاشت و گفت:‌ «افتخار دادی پسرم. صفا آوردی. چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه ی کجای اردبیل هستی؟» مرحمت که حالا کمی لبانش رنگ تبسم گرفته بود گفت: «انگوت کندی آقا جان!» رییس جمهور پرسید: «از چای گرمی؟» مرحمت انگار هم ولایتی پیدا کرده باشد تند گفت: «بله آقاجان! من پسر حضرتقلی هستم.» آقای خامنه ای گفت: «خدا پدر و مادرت رو برات حفظ کنه.»
مرحمت گفت: «آقا جان! من از ادربیل آمدم تا این جا که یک خواهشی از شما بکنم.» رییس جمهور عبایش را که از شانه راستش سر خوره بود درست کرد و گفت: «بگو پسرم. چه خواهشی؟»
-آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم(ع) نخوانند!
-چرا پسرم؟
مرحمت به یک باره بغضش ترکید و سرش را پایین انداخت و با کلماتی بریده بریده گفت: «آقا جان! حضرت قاسم(ع) 13 ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم 13 ساله م است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم! هر چه التماسش می کنم می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر رفتن 13 ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا می خوانند؟»
حالا دیگر شانه های مرحمت آشکارا می لرزید. رییس جمهور دلش لرزید. دستش را دوباره روی شانه مرحمت گذاشت و گفت: «پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است» مرحمت هیچی نگفت. فقط گریه کرد و حالا هق هق ضعیفی هم از گلویش به گوش می رسید.

رییس جمهور مرحمت را جلو کشید و در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش کرد و گفت: «آقای…! یک زحمتی بکش با آقای … تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است. هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش. بعد هم یک ترتیبی هم بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید.»
آقای خامنه ای خم شد، صورت خیس از اشک مرحمت را بوسید و گفت: «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن. سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان.»

جمله مرحمت در ارتباط با روضه حضرت قاسم علیه السلام موجب شد، آقا طی دستخطی که مطابق متن زیرمرقوم فرمودند اجازه حضور این نوجوان در جبهه بدهند:

“مرحمت عزیز می تواند بدون محدودیت به منطقه اعزام شود. امضا: سیدعلی خامنه ای، رئیس جمهور”

کمتر از سه روز بعد، فرمانده سپاه اردبیل، مرحمت را خوشحال و خندان دید که با حکمی پیشش آمد. حکم لازم الاجرا بود. می توانست باز هم مرحمت را سر بدواند ولی مطمئن بود که می رود و این بار از خود امام خمینی حکم می آورد. گفت اسمش را نوشتند و مرحمت بالازاده رفت در لیست بسیجیان لشکر 31 عاشورا.
با این اجازه مرحمت عازم جبهه شد.

نظر دهید »

إعجاز امام موسي كاظم عليه السلام در خروج از زندان

ارسال شده در 24 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

 

مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید:سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: ” امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.” گفتم:” آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟!” فرمود: ” ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟ “

گفتم:” نه، ای مولای من. ” فرمود: ” پس چه؟ “

گفتم:” دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود “

امام چنین دعا کرد: ” خدایا او را ثابت‌قدم بدار. “

سپس فرمود:” من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا ( وزیر حضرت سلیمان علیه السلام ) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.” ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست.

سپس فرمود: ” من پس از سه روز از دنیا می‌روم. “

من به گریه افتادم. فرمود: ” گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست. ” .
منابع: بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 از عیون.

نظر دهید »

عبادت در سحر، نشانه ى صدق دوستداران حضرت حق

ارسال شده در 21 اردیبهشت 1394 توسط طلبه ی فاطمی در دل نوشته

 

اهمیت عبادت شبانگاهی و هنگام سحر

چرا شب و سحرگاه، از اوقات با اهمیت از جهت انجام عبادات هستند؟
واقعیت این است که اسرار فراوانی در شب ها و سحرگاهان است كه بخشی از آن در آیات و روایات، نمایان شده است. امام صادق علیه السلام فرمودند: خداوند به موسی علیه السلام وحی فرمود: آن كس كه گمان برد مرا دوست دارد اما چون شب فرا رسد چشم از عبادت من فرو بندد، دروغ می گوید. مگر نه این است كه هر دلداده ای دوست دارد با دلدار خود خلوت كند؟! هان! ای پسر عمران، چون شب شود من متوجه دوستداران خود شوم و دیده دلشان را بگشایم و كیفرم را در برابر چشمانشان مجسم كنم و با من گفتگو كنند چنان كه گویی مرا می بینند و در حضور خودم با من سخن می گویند. (میزان الحكمه، ج 2، ص442)

شب هنگام وقتی همه به خواب رفته اند، آنان كه عاشق معبود خود هستند برمی‌خیزند و با او به راز و نیاز می‌پردازند. شب تاریك است اما پرهیزگاران نورانیت خود را از دل آن كسب می‌كنند و نور حضرت حق در آن ها تجلی می‌كند. در واقع آن ها كه با حضرت حق، سر و سرّی دارند، سحرگاهان به ملاقات او می‌روند. امام (ع)می‌فرمایند: شب زنده داری، شعار پرهیزگاران و خوی مشتاقان است.(میزان الحكمه، ج 5، ص426)

نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
 تماس
 ورود

مدرسه علميه فاطميه تهران

مدرسه علمیه فاطمیه ( س ) با هدف تربیت خواهران فاضله و مبلغه به امر مقام معظم رهبری و تحت اشراف آیت الله هاشمی علیا مؤسس و ریاست حوزه قائم ( عج ) چیذر در سال 1375 تأسیس شد. به مدد الهی و با عنایت حضرت حجة ( عج ) مدرسه با بهره گیری از اساتید مجرب و متعهد تا کنون 150 دانش آموخته و مبلغه را جهت فعالیت در عرصه های متعدد فرهنگی _ دینی مهیا و اعزام نموده است. این مجموعه همچنین به منظور ایجاد فرصت جهت بهره مندی تمامی بانوان از فضای علمی و معنوی حوزه به راه اندازی مؤسسه قرآنی، مهد قرآنی و مؤسسه زبان عربی اقدام نموده است. امید است انجام وظیفه تمامی همکاران در این مجموعۀ معنوی، مرضي حضرت حق و ائمه معصومین ( ع ) واقع گردد.

موضوعات

  • همه
  • اخبار حوزه
  • فرهنگی
    • نشریه
    • اخلاق
  • سیاسی
  • اعتقادی
  • ادبی
    • دل نوشته
    • شعر
    • داستان
    • خاطرات طلبگی
  • آموزش

حدیث عاشقی

خبرنامه

آمار

  • امروز: 5
  • دیروز: 8
  • 7 روز قبل: 67
  • 1 ماه قبل: 295
  • کل بازدیدها: 17747

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان