به انتظار مولايمان تمام قد ايستاده ايم
سلام برمولای عزیز و مهربانم
آقا جان مدتهاست در گوشه گوشه ی قلبم احساس می کنم که در سردی زمستان غیبت ،گرمای محبتت در وجودم به گل نشسته است
آقا جان … این روزها بیشتر از هر زمان دیگری احساس دلتنگی میکنم و هر صبح با دعای پدرانه تان زائر کویتان می شوم و در کنار سجاده ی یاس ها برای رسیدنتان لحظه شماری می کنم اما…
اما خوب می دانم که بار سنگیني هستم که شیشه قلبتان را شکسته است اما ای آقای من…. تنها شما را در انتهای جاده امید می بینم من نهالی نوپا هستم که اشک های شب های فاطمیه بپایم کرد…
آری من آن نهالم که با دل خویش عهد کرده ام که با نور وجودتان قد بکشم و ایمانم را تنومند سازم و ریشه حب شما را در خاک وجودم استوار سازم و قدبكشم و بزرگ شوم، آنقدر بزرگ که در کنار خیمه سبز محبتتان،از هیزم وجودم آتش عشق مولایم علی(عليه السلام) را برای لشکریانت بر افروزم . و تنها امیدم آن است ؛آن روز که بیایید گل برگ های محبتم را فرش زیر پاهایتان گردانم و پیش چشمانتان روی زمین آرام گیرم و چشمه ی سرخ حب آقایم حسین (علیه السلام)را پیش پایتان جاری سازم و با یاد غربت آقایم حسن (علیه السلام) چشمانم را فرو بندم و چه خوب می شود که اگر آنگاه سرم را به دامنتان بگیرید و دستان گرمتان را تسلا بخش گونه های سردم سازید . آری و اینک با عزمی راسخ تر فریاد میزنم :
دوستتان دارم مهربانم…به انتظارتان تمام قامت ایستاده ام و ثانیه ها را می شمارم .اللهم عجل لولیک المظلوم الغریب الطرید الفرج